در سیستان و بلوچستان منطقهای است که بیخانمانها با خشتهای ساسانی و روی تپهای باستانی، برای خود خانه میسازند. هر روز خشتهای ساسانی آتشکده کرکو برای ساخت خانههای روستایی از بیخ و بن کنده میشود تا سرپناهی باشد برای مردمی که فقر نمیگذارد بوی قدمت و تاریخ سیستان و بلوچستان را حس کنند. اینجا روستای کرکو است. جایی که مردم بیخانمان مصالحی برای ساخت خانه ندارند و از خشتهای آتشکده کرکو استفاده میکنند.
کرکو، یکی از مهمترین آتشکدههای ساسانی در استان سیستان و بلوچستان است که آن را تا همین چند وقت پیش می توانستید در بخش میانکنگی و در کیلومتر 30 جاده زابل به دوستمحمد ببینید. امروز هم اگر گذارتان به این منطقه بیفتد، ویرانه های این اثر هزاران ساله به جاست.
مردم این حوزه جغرافیایی آتشکده کرکو را به خوبی میشناسند. این آتشکده که روی تپهای باستانی واقع شده و از محوطه وسیعی برخوردار است در حالحاضر مورد تهدید افرادی بیخانمان واقع شده که گویا مکانی جز تپه باستانی کرکو برای ساخت خانه پیدا نکردهاند.
باستان شناسان می گویند که آثار قدیمی "کرکوشاه" در زیر روستای جدید مدفون است و آنچه که از این شهر باستانی باقیمانده آثار سراشیبیهای شمالغربی تپه است که از بقایای یک دیواره خشتی، یک برج دفاعی و چینه بسیار فرسودهای تشکیل شدهاست.
در قسمت جنوبی تپه بنایی از اواخر دوره قاجار به چشم میخورد که درون اتاقهای آن با گچبری تزیین شده است. بناهای دوره تاریخی و اسلامی که روی تپه ساخته شدهاند، از بین رفتهاند اما با این حال هنوز پی و دیوارها در برخی نقاط همچنان سالم است.
خشتهای بکار رفته در بنای اسلامی دارای ابعاد 6*20*23 سانتیمتری هستند. در حالی که ابعاد آجرهای باقیمانده از جرزهای آتشکده6*44*69 سانتیمتر است. سفالهای دوره اسلامی و تاریخی بهطور محسوسی روی تپه دیده میشود و درختان گزی که در اطراف تپه مشاهده میشود، احتمالاً جنگل گزی بوده که برای روشن ماندن آتشکده استفاده میشدهاست.
مردم محلی این بنا را به نام گنبد رستم هم می شناسند. در قدیم در وسط آتشكده دو شاخ بزرگ گاو قرار داشته و آتشدان بین این شاخ ها قرار می گرفته. این آتشكده را به كیخسرو نسبت می دهند. در شاهنامه کرکوی سه بار نام برده شده و نام پهلوانی از خاندان سام است. محققان و مستشاران بسیاری چون کلنل ییت در سال 1894 و پرسی سایکس در 1899 از آن بازدید کردهاند.
تا همین چند سال پیش هم این تپه از سوی سازمان میراث فرهنگی محافظت میشد اما درحالحاضر رها شده و حتی مکانی برای نگهداری دامهای ساکنان محل شده است.
از نگاه پرسی سایکس این اثر پایتخت و معبد کیانیان بوده و در سال 1905 جورج پیتر تیت بررسیهای دقیق و اطلاعات بیشتری در خصوص مشخصات معماری اثر میدهد. علاوه بر این کرکو از دید جغرافیانویسان سده های نخستین اسلامی نیز پنهان نمانده ابنخرداد 1100 سال قبل کرکویه را در فهرست شهرهای سیستان آورده است.
«یاقوت حموی» مینویسد که در شمال زرنگ آتشگاهی برپاست که نزد زرتشتیان محترم و مقدس بوده و در نزد مردمش چنین مشهور بود که رستم گنبد آتشکده را ساخته است. کتاب تاریخ سیستان کرکوی را معبد و جای گرشاسب دانسته است.
در كتاب تاریخ سیستان كه در سالهای حدود 445 ه ق به توسط شخص نامشخصی به تالیف در آمده در مورد آتشكده كركوی آمده است: «كیخسرو به تركستان شد به طلب خون سیاوش پدر خویش و هر چه نرینه یافت اندر تركستان همی كشت و رستم و دیگر پهلوانان ایران با او . افراسیاب گریز گرفت و به سوی چین شد و از آنجا به سوی هندوستان آمد و از آنجا به سیستان آمد و گفت من بزنهار رستم آمدم و او را به بنكوه فرود آوردند چون سپاه او همی آمد فوج فوج، اندر بنكوه انبار غله بود چنانكه اندر هر جانبی از آن بر سه سو مقدار صد هزار كیل غله دایم نهاده بودندی و جادوان با او گرد شدند و او جادو بود تدبیر كرد كه اینجا علف هست و حصار محكم عجز نباید آورد تا خود چه باشد به جادویی بساختند كه از هر سوی دو فرسنگ تاریك گشت چون كیخسرو به ایران شد و خبر او شنید آنجا آمد بدان تاریكی اندر نیار است شد
و این جایگه كه اكنون آتشگاه كركویه است معبد جای گرشاسب بود و او را دعا مستجاب بود به روزگار او، و او فرمان یافت مردمان هم به امید بركات آن جا همی شدندی و دعا همی كردندی و ایزد تعالی مرادها حاصل همی كردی چون حال بر این جمله بود كیخسرو آن جا شد و پلاس پوشید و دعا كرد، ایزد تعالی آن جا روشنایی فرا دید آورد كه اكنون آتشگاه است چون آن روشنایی بر آمد برابر تاریكی، تاریكی ناچیز گشت و كیخسرو و رستم به پای قلعه شدند و به منجنیق آتش انداختند و آن انبارها همه آتش گرفت چندین ساله كه نهاده بود و آن قلعه بسوخت و افراسیاب از آن جا به جادویی بگریخت و دیگر كسان بسوختند و قلعه ویران شد ، پس كیخسرو این بار به یك نیمه آن شارستان و سیستان به كرد و آتشگاه كركویه و آن آتش گویند آن است، آن روشنایی كه فرادید و گبركان چنین گویند كه آن هوش گرشاسب است و حجت آرند به سرود كركوی بدین سخن.»