تهرانی های قدیم رسم های عجیب و غریبی در ماه محرم داشتند. رسم هایی که بعضی از آنها با جاهلیت و خرافه آمیخته بود اما برای پایتخت نشینان دوره قاجار و پهلوی، جزو مقدسات به حساب می آمد. از روزه سکوت دو ماهه گرفته تا سنگ زنی و قفل آجین کردن.
قمه زنی معروف ترین نذر خرافی محرم بود که در قالب دسته های بزرگ در شب های هفتم و هشتم و نهم و دهم در کوچه ها و محلات تهران انجام می شد. سحرگاه روز عاشورا هم دسته ها کفن به تن با چند بیرق و کتل رجزخوانان و نعره زنان خود را به امام زاده و حسینیه و تکیه شان می رساندند و سردسته هیئت ها با تیغ های سلمانی جلو آمده ابتدا اطفال تازه نذر شده و تیغ نذرداران را هر کدام چند تیغ به جلو سرهای تراشیده شده شان زده و حرکتشان می دادند و نوحه خوان ها شروع به نوحه خواندن و سنج زدن و سینه زدن می کردند.
بعد از آن در میان نوحه و فریاد یا حسین و خواندن این شعر که: حسین تنها به میدان می رود الله اکبر- برای دادن جان می رود الله اکبر، وارد میدان می شدند به این صورت که میاندار دسته در فاصله خیابان وسط دو ردیف قمه زنان نمایان می شد با فریادی بلند یا حسین اولین قمه را بر سر خود فرود می آورد و به دنبال این حرکت بود که دیگران هم هر یک با شمشیر و قمه و قداره های خود به جان خود افتاده با کوبیدن بر سر، کفن سفید بر تنشان را آغشته به خون می کردند.
یکی دیگر از نذرهای عجیبی که دیگر خبری از آن نیست، �دسته سنگ زن ها� بود که افراد به جای سینه زدن و زنجیر زدن و... هر یک دو قلوه سنگ به دست گرفته با نوای نوحه خوان و صدای سنج بهم می زدند به این ترتیب که هر زدن آن سه ضربه داشت که سنگ زن ها، در حالیکه دو صف دراز روبروی هم را تشکیل می دادند با خم و راست شدن، یکی ار نزدیک زمین و یکی را برابر شکم و یکی را بالای سر می کوفتند،هدف از برگزاری این مراسم بر این بود که می گفتند روز عاشورا از جانب اشقیا چنین سنگ هایی بر سر و پا و سینه و بدن امام و شهدا خورده بود.
�شبیه زین العباد� هم از دیگر مراسم های تحریف شده در ماه های محرم و صفر در تهران قدیم بود که در آن، افرادی که نذر مصیبت امام زین العابدین(ع) را داشتند از مدت ها قبل از محرم مچ پاها و بیخ بازوان و حلقه گردن خود را با زخم تیغ و نشتر و حتی تیزآب مجروح می کردند تا جایی که چرک کند و درروز عاشورا و یازدهم و دوازدهم آنها سوار شتر برهنه می شدند و مواضع مجروهشان را با زنجیر و غل بسته داخل دسته به تماشا می گذاشتند به نشانه اسارت امام و اینکه با چنان حالتی او را به بارگاه یزید رسانیده اند.
در تهران قدیم آنهایی که نذر قفل آجین می کردند، از مدتی قبل اندام خود را با داروهایی بی حس می کردند و قسمت هایی از آن را از گردن به پایین را سوراخ کرده و از آنها قفل و تیغ و نیزه و خنجر و سیخ و میخ و چاقو و شمشیر و امثال آن می گذراندند و خود را با این وضعیت به معرض نمایش می گذاشتند. حال بعضی از آنها به حدی به وخامت می رسید که افرادی همراه آنها می شدند تا نیفتند یا جان ندهند.
کنار نذر قفل آجین، "شمع آجین" هم از نذرهایی بود که در گذشته عده ای از روی جهل و خرافات آن را ادا می کردند. این نذر هم تصورات دیگری از بلایای اسرا و شهدای کربلا بود که سر امام حسین (ع) در تنور خولی رفته، خیمه امام به آتش کشیده شده است و آتش از آنها به دامان زنان و اطفال صغیر امام رسیده و به تلافی آن افرادی به صورت همان قفل آجین نقاطی از بدن خود را سوراخ کرده و بر آنها شمع قرار داده و روشن می کردند و خود را در میان جمعیت عزاداران به نمایش می گذاشتند.
با وجود نذرهای عجیب و غریبی که در این روزها در تهران قدیم باب بود، عده ای هم نذرهای عام المنفعه را انتخاب می کردند. مثلا رسیدگی به وضع خیابان ها، تامین روشنایی معابر تاریک، پوشاندن چاله ها و راه آبها، کمک به نابینایان، پرداخت بدهی زندانیان یا تهیه غذا و پوشاک برای خانواده آنها، غذا دادن به پرندگان، میانجیگری در اختلافات خانوادگی هم از جمله کارهایی بود که در این ماه ها انجام می گرفت اما در این میان یکی از انواع نذورات گرفتن روزه سکوت بود به صورتی که فرد روزه گیر، در تمام دوازده روزعزاداری یعنی تا اخر محرم و گاهی تا آخر صفر یک کلام سخن نمی گفت. نذری که اگرچه خرافی نیست اما یکی از نذرهای عجیب آن دوره به حساب می آمد.
مراسم عزاداری امام حسین(ع) تاریخچه ای بسیار طولانی دارد، گفته اند که ریشه آن به عزاداری اولیه طایفه بنی اسد برمی گردد كه هنگام دفن شهدای كربلا بر سر مزار آنان آمدند و شروع به مویه و زاری كردند و اشك ریختند تا اینکه شیعیان اجازه پیدا کردند در دوره دیلمیان و صفویه عزاداری هایشان را آشكار برگزار کنند و کم کم شکل عزاداری ها تغییر کرد. مجالس گریه و مویه ای که در دوره های قدیم برای شهدا برگزار می شد، جای خود را به مراسمی داد که پیچیدگی آن در دوران قاجار به اوج رسید.
در سال نهصد قمری هم ملاحسین كاشفی هراتی با استفاده از مقاتل مختلف و كتب تاریخی كتابی به نام “روضهالشهداء“ تدوین كرد و آن را وقف عام كرد و چون تنها كتاب و معتبرترین نیز بود به زودی بین مردم مشهور شد و هر كسی كه مراسم عزاداری داشت از روی آن كتاب برای مردم میخواند و مردم گریه میكردند به طوری كه اسم این مراسم به روضهخوانی و سپس به اختصار روضه نامیده شد.
تا جایی که هر کس سواد خواندن و نوشتن داشت می توانست از نوشته های این کتاب برای روضه خوانی استفاده کند، در تهران قدیم نیز وضع به همین صورت بود مراسم های مختلفی در ایام عاشورا و تاسوعا توسط مردم برگزار می شد که بخش مهمی از آن به نوحه خوانی و روضه خوانی و راه اندازی دسته های سینه زنی در کوچه و خیابان ها و تکیه و حسینه و امام زاده و گاهی بعضی از خانه ها می انجامید.
مردم و محلات و کوچه ها در این دو ماه كاملاً سیاهپوش میشدند، در این ایام هر كار و عمل زشت از میان بیشتر مردم رخت بربسته و هر یك به طریقی كوشش در اصلاح اعمال ناپسند خود حداقل در طی این دو ماه میكرد. شوخی و خنده و تفریح و مزاح و خوشگذرانی و عیش و نوش در این ایام پسندیده نبود و سرود و شادمانی را دشمنی با امام حسین(ع) میدانستند. در این دو ماه حتی عقد و نكاح و عروسی نیز تعطیل می شد و آن را شوم و بد عاقبت می دانستند چنانكه اكنون نیز چنین است.
معروفترین دستهها
معروفترین دسته های تهران قدیم، دسته میدان و عربها و بعد دسته های قزاقخانه و سنگلج و قناتآباد و دسته تركها بودند. این دسته ها از روز هفتم محرم به حركت درمیآمدند و به بازارها روانه میشدند. سالی نبود كه در تنگی بازار بین برخی از دستهها بر سر نوبت عبور درگیری پیش نیاید. به هر حال بازار مركز اصلی دستههای عزا در این ایام بود. همراه با دستهها پرچمهای رنگارنگ و علمهای ده الی بیست و چهار تیغه ای حركت داده میشد كه بر ابهت دسته ها میافزود.
شبها هم دسته های مخصوص در تهران حركت میكرد كه به دسته شاحسینی (شاه حسینی) معروف بودند. دسته هایی كه در شبهای دهه اول محرم به نیت مشق با آلات برنده از قبیل قمه و شمشیر به خیابانها میآمدند و در دو ردیف منظم روبه روی یكدیگر با صدای مهیبی یا حسین میگفتند و با صدای شیپور و نقاره همراه میشدند. برق شمشیر و صداهای طبل و سایر آلات موسیقی شكوه خاصی به این دستهها میداد و طرفداران بیشتری داشت. در روز عاشورا نیز افراد این دسته ها به یاد فرود آمدن شمشیرها بر بدن شهدای كربلا قمه و شمشیرها را بر فرق خود میكوبیدند.