ذهن و جسم را از همیشه دیواری از هم جدا ساخته بود. ذهن ، روح بود و جسم یک دستگاه.
تا جائی که به حرف پزشکی مربوط می شد این دو زمینه هایی به کلی متفاوت بودند. هرگز شنیده نشده بود که کسی ارتباط میان این دو قایل شده باشد.
معتبرترین نشریات پزشکی به این ذهنیت که ممکن است بیماری و سلامتی به عاملی چون ذهن بیمار بستگی داشته باشد می خندیدند.
اما حالا این ذهنیت تغییر کرده. ذهن و جسم ارتباطی حقیقی دارند ؛ زیرا ملکول های پیام بر که تا اواخر دهه هفتاد کسی از آنها علم و اطلاع چندان نداشت از طریق جریان خون صمیمانه ترین افکار، احساسات، باورها، تعصبات، آرزوها، رویاها و هراسها را به اقصی نقاط جسم ما منتقل می سازد.
ذهن به داده تبدیل می شود. جادویی در کار نیست. این وظیفه ی متعارف 50 ترلیون سلول بدن است. امکان ندارد روحیه ای شاد داشته باشید مگر این که سلول های قلب شما ایفاگر نقشی در این زمینه باشند و در عین حال ریه ها، کلیه ها، شکم و روده های شما در آن دخالت نداشته باشد.
ذهنیات ما روی یک پرده سه بعدی به نام جسم منعکس می گردد. در حقیقت ما دارای یک جسم و یک ذهن جدا از آن نیستیم به جای آن بهتر است بگوییم ذهن و جسمی به هم متصل داریم.
شبکه ای بدون درز و یک پارچه از هوش و فراست که مبین هر درک و هر تغییری در ساختار آمینواسید و هر ارتعاشی از یک الکترون است.
جالب است بگوئیم : " سلامتی " ، به شادابی جسمانی، ذهنی و رفاه اجتماعی اطلاق می شود. می توان به این تعریف شادی روح و روان را نیز اضافه کرد و این شرایطی است که شخص در هر لحظه از زندگی خود احساس شادی، خودشکوفایی و داشتن هماهنگی با دنیای اطراف خود را می کند، حالتی است که احساس جوانی می کنیم، احساس می کنیم که شاد و سعادتمند هستیم.
در مقابل سلامتی، ناسلامتی هم وجود دارد مثل رایج ترین مسایل و مشکلاتی است که همه روزه در کلینیک های درمانی با آن روبرو هستیم. مثل فشار خون بالا، حمله قلبی، سکته مغزی و...
فشار خون بالا از جمله رایج ترین اختلالات جاری در جامعه است و توده وسیعی از جمعیت از آن رنج می برند. اغلب فشار خون را به وسیله میلیمتر جیوه و به وسیله دستگاه اندازه گیری فشار خون اندازه می گیرند و این دستگاهی است که معمولا به عضله واقع در بخش فوقانی بازو متصل می شود. فشاری که در اثر انقباض قلب شما ثبت می شود فشار سیستولیک نامیده می شود که در شرایط طبیعی باید زیر 140 میلیمتر روی 90 باشد. اگر فشار خون از 140 روی 90 بالاتر برود می گوییم که شخص دچار بیمای فشار خون است.
پزشکان ، استرس و به ویژه استرس روانی را با فشار خون زیاد در ارتباط می دانند.
سرطان واژه ای است که برای رشد غیرطبیعی سلول های بدن در نظر گرفته شده است. سلول های غیرطبیعی با حمله به بافت های طبیعی به سایر اندام های بدن سرایت می کنند. گرچه علت دقیق سرطان هنوز مشخص نشده است، روی هم رفته عقیده بر این است که انواع مختلفی سرطان وجود دارد و عوامل بیرونی مشخصی را می توان برای انواع به خصوصی از سرطان ها در نظر گرفت. علل سرطان شامل ویروسها هستند که برخی از انواع این ویروسها تولید سرطان می کند.
برای درمان سرطان همانند هر بیماری دیگری علاوه بر روش های دارویی، روش های ذهنی و بهبود خود به خودی سرطان وجود دارد. گاه شاهد هستیم که بدون هرگونه دلیل مشخصی بیمار بهبود می یابد و ناراحتی اش برطرف می شود. پزشکانی که اغلب بیماران سرطانی را درمان می کنند به خوبی می دانند که اشخاص با تلقی ها و باورهای بسیار مثبت و قوی ، در مقایسه با آنهایی که از روحیه های منفی برخوردارند و خود را در برابر بیماری سرطان عاجز و درمانده می بینند، بهتر در برابر بیماری سرطان مقاومت می کنند.
طبیعت به شکل دوایر استراحت و فعالیت به وظیفه خود عمل می کند. ما در جهانی نبض دار زندگی می کنیم و وجود این نبض ها را در تمام سطوح حیات خود احساس می نماییم. حرکت موجی شکل نور، سیکل بلند، موجودیت ستاره ها، جذر و مد دریاها و... جملگی تغییر میان فعالیت و استراحت هستند. از آنجایی که ریتم ها بیرون از ما نیستند، مجبور نیستیم که به آنها در سطح اندیشه خود توجه کنیم با این حال مهم است که به آنها احترام بگذاریم و فیزیولوژی خود را در مقام مخالفت با آنها زیر فشار قرار ندهیم.
موازنه مایعات در سلول ها و موازنه الکترولیت ها در پلاسمای خون با حرکت مان نوسان می کنند. این موازنه از جذر و مد اقیانوس ها تبعیت می کند.
بازشدن ذهن ، یک پدیده اصلی است. وقتی ذهن بسته باشد ، وقتی تحت تاثیر تعصبات خویش باشیم نمی توانیم واقعیات مربوط به درمان را درک کنیم. با ذهن بسته امکان متکامل شدن ، وجود خارجی پیدا نمی کند. علتش این است که برای متکامل شدن باید از ذهن استفاده کرد. کسی که ذهن باز دارد کانال های جدیدی را می گشاید و بدون گشوده شدن کانال های جدید ، پیشرفت های مهم به دست نمی آید. کسی که ذهن باز دارد ، دچار هراس نمی شود و می پذیرد که در دنیا چیزهای جدیدی کشف خواهد کرد، کشف جدیدی که تعصبات گذشته را به مبارزه می طلبد.
وقتی فراست ، کانال جدیدی پیدا می کند ، زندگی بیشتری از معبر آن عبور می کند. ایمان و اعتقاد نیروهای اصلی در طبیعت هستند. هریک از ما به چیزی باور دارد و ارزش ها و داشته های ما سیستم اعتقادی ما را تشکیل می دهد. باور به هر چیز و یا هرکسی می تواند روی عکس العمل های بیولوژیکی بدن اثر بگذارد. بالاترین درجه ایمان ، زمانی حاصل می شود که ذهن با آگاهی و فراست خودش به عنوان یک تجربه برخورد کند.
همدردی در منشا حیات آغاز می گردد، هنگامی که خودآگاهی عمیق می شود، وقتی که منشا زندگی را لمس می کند، دلسوزی و شفقت به خودی خود ظاهر می گردد. آگاهی به آن روح می بخشد. دلسوزی و مهربانی خاصیت افرادی است که بی دریغ محبت خود را نثار می کنند. محبتی که به طور طبیعی خالص است و عمیق. درواقع پریشانی و غم با دانش و آگاهی بار آدم را سبک کرده، آرامش و صلح را به ارمغان می آورند. دلسوزی و مهربانی بالاترین و برترین احساسی است که روح انسان قادر به ساخت و پرداخت آن است.
عشق ، تنها یک انگیزه آنی نیست باید شامل حقیقت باشد که قانون است. مکانیسم رشد همان مکانیسم عشق است. ذهن آگاه، ذهنی است که بتواند هوشیاری اش را با عشقش ادامه داده و همراه کند. عشق بسیار صریح و معصوم است. به هرچه نگاه کند به آن نور می بخشد و در خالص ترین حالت خود ، هدفی والاتر از ایجاد شوق و سرور ندارد.