اگر همزمان با فرا رسیدن ماه محرم و آغاز سوگواری برای امام حسین(ع) مسافر شهرهای گوناگون ایران باشید، تفاوت در سبک و سیاق غمگساری برای امام حسین(ع) اولین سوغات شهرهای گوناگون به شماست. تفاوت مراسم آیینی ریشه و منشائی جز یک زاویه دید نوین و تازه به مقوله عزاداری ندارد.
با اینکه علت سرازیر شدن اشکها و کوبیدن برسرها و سینهها مشترک است اما شکل و قالبهای ناهمگون و رنگارنگ، جلوه فرهنگی خاصی را به این آیینها بخشیده است. از موسیقیهای اقلیمی گوناگون که بر سرودن نوحهها و شیوه مداحی اثر گذاشته است تا پختن خوراکیهایی با طعم و مزهای ساده که متعلق به خاک خاستگاه مخصوص خود است. اما آنچه در این میان مهم است راز ماندگاری این آداب و رسوم اجتماعی است. در دنیایی که یکسانسازی و شبیه یکدیگر شدن را الگو و اراده انسانها کرده است چگونه شیوههای مختلف عزاداری بر یک غم واحد در بنبست تاریخ مدفون نشده است؟
استان آذربایجان نمونهای قابل توجه ازاین شمایل متفاوت است. با اینکه در نگاه نخست، کلیات اجرای مراسم ماه محرم در آذربایجان بیشباهت به شهرهای دیگر به نظر نمیرسد، اما رنگ اعتقادات محلی آذریها در میان عزاداری برای سیدالشهدا به خوبی هویداست. تاکید بر ادای احترام به اسب امام حسین(ع) �ذوالجناح� و پخش نذریهایی که رنگ و بوی محلی دارد نمونه بارزی از این تفاوتهای احساسی ظریف و ماندگار قومیست.
با آغاز محرم در استان آذربایجان طلب شفاعت از دستههای عزاداری امری عادی و معمول است. استفاده از علم و کتل و اسب به عنوان مظهر ذوالجناح سمبلهایی است که نمایانگر خاستگاه کوهستانی آذری زبانهاست. ترکها معتقدند دادن نذر برای ذوالجناح موجب گشایش امور آنان خواهد شد. حتی مردم در بسیاری از امامزادهها به قربانی کردن گوسفند میپردازند و به این طریق از دستههای عزاداری امام حسین (ع) پذیرایی میکنند.
عزاداری شوشتریها بخش دیگری از این حافظه ماندگار تاریخی را تصویر میکند. عاشورای شوشتر با شام غریبان و حجرهبندی نمادین در امامزاده عبدالله واقع در جنوب این شهر برگزار میشود. عنصر نمایش و حرکت و احترام به حضرت قاسم از ویژگیهای مهم عزاداری این خطه از سرزمین ایران است. در روز عاشورا شوشتریها با حمل دو حجره چوبی به میان دستههای عزاداری میروند؛ زیرا معتقدند این حجرهها متعلق به حضرت قاسم است که تازه داماد بوده و به شهادت رسیده است. نواختن سازهای محلی همچون نی و دهل و طبل و سنچ از دیگر نشانههای حضور فرهنگ محلی شوشتریها در این مراسم آیینی است. روز هشتم محرم مردم شوشتر به بارگاهی به نام مقام عباس (ع) میروند که بنابر باورهای محلی قدمگاه حضرت عباس (ع) بوده است.
در استان گیلان شکل دیگری از چهره متفاوت مراسم آیینی رخ مینماید. در این شهر در روز نهم محرم در هر خانهای که مراسم عزاداری برپا میکند، منبری نیز در بیرون در انتظار عزاداران است که با برنج و هفتاد و دو خرما به یاد شهدای کربلا از آنان پذیرایی میکند. مردم گیلان به برنجی که از این منبر برمیدارند اعتقاد خاصی دارند و از این برنج برای پختن نذریها و افزایش برکت سفره بهره میبرند.
دکتر مسلم نادعلیزاده استاد دانشگاه امام صادق (ع) درباره ریشه تفاوتهای فرهنگی مردم که نمادهایش در برگزاری مراسم آیینی متبلور میشود میگوید: �ما بحثی داریم به نام ارتباطات میان فرهنگی که امروز بسیار مطرح میشود. این بحث بدان معناست که آداب، رسوم و اعتقادات متفاوت یک فرهنگ، سبب تحول در مراسم آیینی آنان میشود. به عنوان مثال در فرهنگ ایرانی علامت تایید سخنان طرف مقابل، پایین آوردن سر است. اما در فرهنگ آفریقایی بالا بردن سر نشانه تایید سخنان طرف مقابل است که دو برداشت متفاوت از یک موضوع واحد را نشان میدهد. ما باید برای شناخت ریشههای آداب و رسوم و عقاید یک ملت به بستر تاریخی و اجتماعی و خاستگاه جغرافیایی اقوام مراجعه کنیم. به عنوان مثال در عراق در جادههای منتهی به کربلا هیاتهایی به نام موکب وجود دارند که هرکدام با فرهنگ محله خود به پذیرایی از دستههای عزاداری میپردازند و با خوراکیای که متعلق به مهمانان عزیزشان در خانه است به استقبال دستههای عزاداری میآیند. این مسئله شاید در فرهنگ دیگر اصلا معنای قابل توجهی نداشته باشد.
وی درباره نهادینهشدن یک سبک عزاداری در شهرهای مختلف میگوید: �به عنوان مثال در تهران وعظ و خطابه بر رسوم دیگر عزاداری ارجح است. علت این امر هم حضور تاریخی واعظان مشهور و رفت و آمد آنان به تهران بوده است. اما در شهرهای دیگری مثل قزوین یا دامغان یا مشهد و سبزوار تعزیهخوانی رواج بیشتری داشته است و معمولا سینهزنی و وعظ و خطابه در جایگاه بعدی قرار میگیرد. علت این قضیه هم ادیبپرور بودن و علاقه به هنر و ادبیات در مناطق حاشیه کویر است؛ زیرا روحیات فردی در درازمدت به ساختن روحیات جمعی منجر میشود. به همین دلیل میتوان گفت مردم این مناطق با تعزیه ارتباطات ماندگارتری برقرار کردهاند.�
دکتر نادعلیزاده به سنت سنگزنی که در روستاهای دامغان همچنان وجود دارد اشاره میکند و میگوید: �به عنوان مثال در روستاهای دامغان مردم در هنگام عزاداری دو تکه چوب را بر هم میکوبند و معتقدند هنگامی که قبیله بنیاسد با اجساد شهدای کربلا مواجه شدند بر سر و صورت خود با سنگ کوفتند که این مسئله به عزاداریهای آنان منتقل شده است.�
وی در ادامه به مراسم عمده نخلگردانی در یزد و نواحی مرکزی ایران اشاره میکند و میگوید: �مراسم نخلگردانی همچنان از سنتهای پایدار عزاداریهاست. در این مراسم نخلی را سیاهپوش و به عنوان نماد تابوت امام حسین(ع) حمل میکنند و این نخل را که نماد جسد بیسر امام حسین(ع) است با شور و هیجان خاصی تشییع کرده و به مویه و گریه میپردازند. نکته جالب این است که گاهی داخل این تابوت از هنر آینهکاری که متعلق به همان مناطق است نیز استفاده میشود.�
دکتر نادعلیزاده به قدرت ماندگاری سنتهای محلی اشاره میکند و میگوید: �بسیاری از این سنتها به قدری قوی و با پیشینههای محکم تاریخی وجود دارند که به تقویم نیز وارد شدهاند. به عنوان مثال در چند شهر کشور روز یازدهم محرم تعطیل رسمی است؛ زیرا از دیرباز مردم یزد و دامغان در روز یازدهم محرم به عزاداری میپرداختند. به همین دلیل مدارس و ادارات این شهر نیز در این روز تعطیل رسمی است.�
نادعلیزاده درباره تداوم این فرهنگهای قومی در گذر زمان میگوید: �زمانی که فرهنگها ریشهای محکم از درون خاستگاه و مناسبات اجتماعی یک قوم داشته باشند امکان تحریف و گم شدن آنها در زمان کمتر است؛ زیرا این فرهنگ به آنان تحمیل نشده است. به عنوان مثال تعزیه یا پردهخوانی محصول فکر و چندین هنر قومی مانند موسیقی و تئاتر و شعر و نمایش است که بررسی آن نشان میدهد این هنر محصول فکر یک نفر نیست و تنوع افرادی پدیدآورنده آن در طول تاریخ بوده و تداوم این سنت را نیز تثبیت کرده است.
وی درباره نقش جنگ در تاریخ ایرانیان و تاثیر این پدیده بر رسوم جاری اقوام ایرانی میگوید: �مردم ایران همواره با جنگ و آثار آن در زمانهای متفاوت درگیر بودهاند و مظلومکشی و جنگ بین ظلم و عدالت را بارها تجربه کردهاند. به همین دلیل ضربه دیدن از ظلمی که همواره بر آنان رفته است عزاداری را برای بزرگترین مظلوم عالم در وجود آنان نهادینه کرده است.�
نادعلیزاده به سابقه تاریخی مراسم آیینی هم اشاره میکند و میگوید: �اگر به بررسی سفرنامه سیاحان خارجی که در عهد قاجار یا صفویه به کشورمان سفر کردهاند بپردازیم متوجه نگاه خاص و دقیق آنان به برگزاری مراسم اینچنینی خواهیم شد. بسیاری از این سفرنامهها به قدری دقیق و همراه با ذکر جزئیات به این مراسم پرداختهاندکه به نوعی منبع پژوهشی برای بررسی آیینهای ایرانی تبدیل شدهاند.�
دکتر نادعلیزاده ضرورت تداوم این سنتهای متفاوت را یک عنصر فرهنگی طلایی برمیشمارد و معتقد است: � ما هرگز نباید در مسیر ترک و فراموش کردن اجباری یا اختیاری این سنتهای گوناگون عزاداری حرکت کنیم زیرا این سنتها حافظ منافع قومی و فرهنگی ما هستند. عزاداری جلوهها و میراث تاریخی ما هستند و باید آنان را به نسلهای آینده منتقل کنیم. هر چند ما میتوانیم با نوآوریهای گوناگون پیرایهها و ایرادات مراسم آیینی را اصلاح کنیم و با ایجاد نوآوریهای آگاهانه سبب حفظ و ماندگاری آنان در نسلهای آینده کشور شویم.�
فرهنگ ملی کشورها بیشباهت به دریا نیست
از اهمیت حفظ و تداوم عناصر فرهنگی بحث و سخنهای بسیاری به عمل آمده است. همه ما میدانیم که نگاه کردن به آینه سنتها در مسیر پیشرفت و جلو رفتن یک جامعه امری ضروریست. اما آنچه در این میان از اهمیت بیشتری برخوردار است این است که بدانیم فرهنگ عنصر زنده و هوشمندی است؛ به همین سبب آداب و رسوم تحمیلی و نامتجانس در درون فرهنگ ماندگار نمیشوند و عناصر نامتجانس و ناهمگون هرگز به آن تعلق نمیگیرند. به نظر میرسد غنای آداب و رسومهای قومی از دلایل مهم ماندگاری آنان در دریای خروشان فرهنگ است.